مفاصل زانوم درد میکنه احتمالا چون مدت زیادی راه نرفتم مث اینکه زیاد خونه موندن داره تاثیرشو نشون میده دیدن نابودی تدریجی، احتمالا پیری این شکلیه هرروز بلند میشی تا ببینی چیز جدیدی رو تو خواب دیشب جا گذاشتی و یه درد جدید سوغاتی آوردی احتمالا اکثرا هم تو رویا زندگی میکنی خب با این تفاسیر منم پیرم.

این قرنطینه ارمغان های زیادی داشته از پیری و  ملال گرفته تا تنهایی و این بهترین و مهم ترینشه ما آدما که با یه عالمه کار ریختن رو سر خودمون و من با انجام ندادنش سعی بر فراموش کردن این تنهایی عمیق داشتیم الان داره تو چشممون میزنه که اکچولی نوبادی کرز. 

ولی ازین تنهایی ناراحت نیستم یا حتی این ناتوانی شاید چون باور دارم موقته ولی کلا این قرنطینه رو دوست دارم شاید چون این شناور بودن رو دوست دارم چون بیشتر زندگیم اینطوری بودم بدون هدف رو هوا خودمو با جریان وقف میدم و الان، زمان منه قلمروای که مدت طولانی ای توش بودم اینجا منطقه امنمه: هیچ کاری نکردن و به گذر زمان نگاه کردن با این تفاوت که دیگه عذاب وجدانی ندارم ینی خیلی ندارم چون بقیه هم این دفعه همراهمن و دارن تو بطالت غوطه میخورن پس این دفعه فقط من نیستم که دارم با بطالت زندگی انگلی مو میگذرونم و همین بم امید میده البته من همچین انگل خوبی هم نیستم مثلا همین تلاش نوشتنم نشون میده تو انگل بودنم هم درست کار نمیکنم در هر صورت بهتره بجای سلف لوث و لوث کردن خودم امم چی کار کنم خب؟ نمیدونم. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سلامت جو یه قُلُپ فلسفـــــه... فروشندهه املاک رودهن وبسایت موسیقی هادی نارویی شخصی John سه نته ری احسان kataya Leslie